پيشبينيناپذيري امير جوان سعودي به حدي است كه حتي تا همين چند سال پيش، نام او بهعنوان نامي با اهميت در كنار ساير رهبران سعودي شنيده نشده بود. او ناگهان از ناكجا آباد آمد، جانشين وليعهد، وزير دفاع و در نهايت حاكم واقعي عربستان سعودي شد.
اولين ماجراجويي بنسلمان، جنگ يمن بود؛ جنگي كه بيش از 2سال به طول انجاميده و همچنان گويي در روزهاي اول خود به سر ميبرد، نبردي بدون نتايج واقعي در حياط خلوت پادشاهي عربستان.بنسلمان براي اين جنگ، دهها كشور را در حمايت از عربستان به صف كرد؛ نام بعضي از اين كشورها تا پيش از اين به گوش كسي نخورده بود و بعضي ديگر نيز، با عجله فراخوانده شدند تا صرفا پرچم خود را در كنار اين ائتلاف قرار داده و قدرت، انسجام و هماهنگي ائتلاف عربستان در يمن را به همه نشان دهند.
جنگ يمن، مانند جنگ سوريه، اختلافات عراق و رقابتهاي لبنان، همگي براي امير پيشبينيناپذير سعودي، جزئي از جنگي بزرگتر بوده است؛ جنگي نه بر سر مرز كه براي بقا، ميان عربستان سعودي و جمهوري اسلامي ايران. چند دهه پيش از امروز، در روزگاري كه نيكسون رئيسجمهور آمريكا بوده و در ايران، نظام پادشاهي حكمراني ميكرد، استراتژي آمريكا در قبال روابط ايران و عربستان، براساس تئوري امنيت دوستوني تنظيم ميشد؛
راهبردي براي هماهنگي دو قدرت در دو سوي خليجفارس با هدف تأمين امنيت صادرات نفت به جهان. سقوط نظام پادشاهي در ايران، معادلات آمريكا در منطقه را به كلي بر هم زد. ايران و عربستان ديگر به دو كشور متخاصم به معني كامل كلمه تبديل شده بودند، تخاصمي كه لايههاي مختلفي از تنشهاي سياسي- امنيتي، صلح سرد و جنگهاي نيابتي را طي كرده تا به مرحلهاي كه امروز در آن قرار داريم رسيدهاند؛ آتشي زير خاكستر كه هر لحظه ممكن است با وزش نسيمي شعلهور شود.
در اين ميان، بازگشتي به گذشته و آنچه ميان ايران و عربستان در دو جنگ يمن گذشته، ارزش تامل و دقت را دارد. يمن در دهه 60قرن گذشته، سرزميني بود كه به محل نزاع دو اردوگاه اصلي منطقه تبديل شده بود. در يك سوي اين نزاع، اردوگاه كشورهاي نزديك به بريتانيا، با محوريت عربستان، ايران و اردن قرار داشتند و در سوي ديگر، اردوگاه جمال عبدالناصر، كه مورد حمايت اتحاد شوروي بود.
به اين ترتيب، جنگ يمن در عمل به صحنه تسويه حسابهاي منطقهاي تبديل شده بود، تسويه حسابهايي كه البته رويكرد ديني و طائفهاي نداشت، چرا كه ايران و عربستان، هر دو در آن زمان در يك جبهه بودند. حالا ميتوانيم به سال2017 بازگرديم، درحاليكه سرزمين يمن بار ديگر دو طيف اصلي منطقه را، اين بار با اعضاي مختلفي، در كنار يكديگر جمع كرده است.
اكنون در يك سو، عربستان، امارات و حتي مصر با پشتيباني آمريكا از منصور هادي حمايت ميكنند، درحاليكه محور مقاومت، در كنار جنبش حوثيها قرار گرفته است. بحران يمن، مانند گذشته، جنگي است بر سر نگارش تاريخ منطقه و چگونگي ترسيم نقشههاي جفرافيا در آينده و محمد بنسلمان، كه بهتازگي وارد دهه چهارم زندگي خود شده، خواهان منطقهاي است كه حرف اول و آخر را در آن بزند و همچنين خواهان خليجفارسي است كه صدايي در مخالفت با عربستان در آن شنيده نشود.
منطق ماجراجويي امير جوان، آينده منطقه را با سؤالات متعددي مواجه ميكند، بهويژه آنكه بنسلمان، مسلح به شريكي است كه براي همراهي با او در ماجراجوييهايش آماده است؛ محمد بنزايد، وليعهد ابوظبي. بهنظر ميرسد، سياستي كه عربستان براي برخورد با همسايگان عرب خود در خليجفارس، مبني بر ادب كردن برخي از اين كشورها در دستور كار خود قرار داده، بدونشك زمينه را براي افزايش ناآراميها در اين منطقه و همچنين تشديد تنشها با تركيه فراهم خواهد كرد.
نظر شما